رهارها، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

دخترم رها

20 ماه گذشت

رهای نازنینم 20 ماهگیت مبارک .من و تو و بابایی 20 ماهه که در کنار هم زندگی می کنیم اصلا روزهای قبل از تو رو به یاد نمی یارم و فکر می کنم تو همیشه بودی .من واقعا از داشتنت به خودم می بالم و خوشحالم . با تو دیگه احساس تنهایی نمی کنم ،ما همیشه با هم هستیم با هم به آرزوهامون می رسیم و با هم ادامه می دیم .تو بزرگترین هدیه زندگی ما بودی و هستی . عزیزترینم حسابی بزرگ شدی دایره لغاتت خیلی وسیع شده تقریبا همه چیز رو نصفه و نیمه می گی و بالاخره منظورتو می رسونی .عاشق حرف زدنتم و عاشق وجودت. راستی الان چند روزه که برات یه سه چرخه خریدیم خیلی خیلی خوبه چون دیگه راحت با هم عصرا می ریم پارک و دیگه مجبور نیستم بغلت کنم . ...
26 ارديبهشت 1391

رهای پر مشغله

عزیز دل مامانی امروز روره پر مشغله ای بودو تو حسابی سر گرم بودی . وقتی که صبح از خواب بیدار شدی مشغول عروسکهات بودی  و بعد رفتیم نمایشگاه کتاب که خیلی خوب بود و ما حدود 4 ساعت فقط توی سالن کودک بودیم و حسابی خرید کردیم . دیگه اینقدر خسته شدیم که برگشتیم خونه و قسمتهای دیگه ی نمایشگاه رو ندیدیم .دلبرکم ظهر نخوابیدی و امشب زود خواب رفتی امروز حسابی خسته شدی قربونت برم که اینقدر پایه ای و همه جا با هم می ریم . دوست دارم اندازه یه آسمون پر ستاره ...
17 ارديبهشت 1391

شیطون بلا

شیرینکم ، حسابی شیطون بلا شدی و من هر روز شاهد یه شیرین کاری جدید هستم .اصلا روزامون تکراری نیست چون تو هر روز یه چیز جدید یاد می گیری و ما یه ماجرای تازه داریم . چند روز پیش داشتم مسواک می زدم و پشت سرم رو نگاه نکردم آخه تو اصلا عادت نداری داخل دشتشویی بیایی همیشه روی پادری می شینی و من مسواکتو بهت می دم اما اون شب ماجرا یکدفعه عوض شد و من وقتی برگشتم سمت تو دیدم که رفتی سر توالت فرنگی و داری آب توی توالت رو با مسواکت هم می زنی ، با دیدن این صحنه چنان فریادی زدم که ترسیدی و رفتی بیرون وای خدا با این دختر کنجکاوم چکار کنم . این روزا تقریبا هر عصر دوتایی می ریم پارک گفتگو خیلی بهمون خوش می گذره و ما توی پارک هم ماجراهای جالبی داریم . ت...
12 ارديبهشت 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم رها می باشد